شهرهای ما،زندگی من

برای معدن چیان ایرانی و مرگ خاموششان



می گوید

می گفتند صداهایی به گوش می رسید از زیر این خروارها خاک

تا دیروز اما

امروز دیگر هیچ صدایی به گوش نمی رسد

حتما مرده اید
به همین سادگی

می گوید هوا گرم است و آن جا پر از گازهای مسموم

حتما مرده اید
به همین سادگی

این جا همین طورست
خبر ها کوتاه و ساده اند


آن دوردست ها

نجات انسان ها حماسه است
در سراسر جهان روی پرده می رود
هزاران نفر برای زندگی چشم به صحنه می دوزند


این نزدیکی ها

مرگ انسان ها آمارست
کوتاه گفته می شود
بی صدا
حتی به گوش هم نمی رسد

من اما
استاد بی صدا مردنم....







پ.ن:این نوشته شامل همه ی آن خبر هایی می شود که من شنیدمشان راجع به این اتفاق،دقیقا با همون جمله ها.





                                                            ****************************************



اینجا را چرا بستم؟به این بیچاره چه ربطی داشت؟نمی دانم
 حتما همچین آدمی شده ام دیگر
چیز بی گناهی را فدای گناه دیگران کردن شده کارم.

این جا را باز کردم که بایستم جلوی این خصوصیتم و بازش کردم چون هیچ جا مانند این به نوشتن نمی کشاندم.

سلام!