بیابان را سراسر مه گرفته


همیشه سکوت می کنم
پشت سکوت هایم پنهان می شوم
خنجر کلام پرتاب نمی کنم

چرا حرف نمی زنی؟

چرا حرف نمی زنم؟ حرف جدیدی نیست

چرا تکرارش نمی کنی؟

چرا تکرارش نمی کنم؟چیزی نیست که نداند ،شنیدن حرف تکراری عذاب است

برای او
و برای من

چرا آزارت می دهد؟

آزارم می دهد و می دانم حقم نیست این آزار...

این هنوز از دور آمدن و رفتن تو را نگاه کردن

این خواستن و دست نیافتن

حقم نیست این همه پنهان ماندن

حقم نیست

راستی کسی می داند چرا عاشق هیچ حقی ندارد؟